حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۵۵۱: عشق چون ره بزند عقل چه تدبیر کند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عشق چون ره بزند عقل چه تدبیر کند مهر چون کم نشود سوز چه تقصیر کند گم شده یوسف و یعقوب به بیت الاحزان هم دم و هم نفس از ناله شبگیر کند جهد کردیم و هم آخر متغیر گشتیم آری از حکم خدا جهد چه تدبیر کند دی دل سوخته را دیدم و پرسیدم از او محض تحقیق همین است که تقریر کند گفتم ای سوخته دل چیست که با ما کردی گفت من هیچ نکردم همه تقدیر کند رفع دیوانگی ما نتوان کرد به عقل یا به زنجیر که نه عقل نه زنجیر کند توبه کردیم به صدق دل یک تا محکم نه مزور که به دل توبه ز تزویر کند هر که را رغبت سودا چو نزاری باشد عشق بستاند و جان بدهد و توفیر کند حکیم نزاری قهستانی