حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۵۰۸: گر دگر باره مرا با تو وصالی باشد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر دگر باره مرا با تو وصالی باشد خوش ملاقاتی و بس نادره حالی باشد جان و دل همرهِ اوی اند مگر عرضه کند حال مسکینیِ من گرچه محالی باشد جز صبا معتمدی نیست که در هر سحری بگذرد بر در و بام تو مجالی باشد محرمی را چه شود گر بفرستی گه گه باشد آخر که مرا از تو سوالی باشد گر کنی سوخته ای را به سلامی دل شاد عُهده در گردن من گرت وَبالی باشد یک شبم بار ده و چند قدح بر سر کن آب انگور ز دست تو زلالی باشد پاک رو باش تو وز تهمت جاهل مندیش کان به نزدیک خردمند خیالی باشد حاسد و خصم بود بر عقبش بسیاری هرکه را نادره تر حسن و جمالی باشد روشنایی بهشت است که می افزاید نظری پاک که بر چشم غزالی باشد هیچ بدگوی ز ما نیک نیفتاد آری خود در این باب نزاری زده فالی باشد حکیم نزاری قهستانی