حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۴۸۱: زان پیش که یارم را آهنگِ سفر باشد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زان پیش که یارم را آهنگِ سفر باشد خوش باشد اگر وصلی یک بارِ دگر باشد در پایِ وی افتادن گر جان طلبد دادن در معرضِ جان بازان جان را چه خطر باشد بی دوست به سر بردن دشوارتر از مردن دل میل به جان دارد تن زنده به سر باشد من دوست کسی دارم ای دوست که بر سَروش هم مشتری و زهره هم شمس و قمر باشد گر هیچ شود روزی سر در سرِ آن کارم هر دم عَلَم بِختم افراخته تر باشد باری بتوان گفتن کز عشقِ که کشتندم بر من ظفرِ دشمن می شاید اگر باشد بر صورتِ حالِ خود دل شیفته می باشم نه هم چو خطا بینان میلم به صور باشد از ترس رقیبان را نفرین نکنم هرگز دانی که چرا؟ از بد بسیار بتر باشد آن جا که خیالِ او بنمود جمالِ او نه گوش و خبر ماند نه چشم و بصر باشد روزی که ببخشاید و ز پرده برون آید مشنو که نزاری را پروایِ نظر باشد جایی که کند لیلی در پردۀ دل میلی بر هم زدۀ مجنون را از خود چه خبر باشد حکیم نزاری قهستانی