حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۴۶۶: خرد را که می ننگ و نامش بسوزد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خرد را که می ننگ و نامش بسوزد بده تا حلال و حرامش بسوزد به بد گفتن ما فقیه فسرده زبان در مکش گو که کامش بسوزد مدام از پی ما چه تشنیع دارد بیا گو بخور تا مدامش بسوزد اگر عشق در جانش اندازد آتش رکوع و سجود و قیامش بسوزد اگر زآهن و سنگ باشد وجودش به یک شعله خود برق جامش بسوزد از این آب آتش صفت گو دو کاسه به افسرده ده تا تمامش بسوزد خلاصش دهد از خیال مصور تمنای سودای خامش بسوزد نسیمی اگر از دماغش برآید ز تف حرارت مشامش بسوزد زمانه اگر بر مرادم نگردد ز دود نفس صبح و شامش بسوزد به آهی که از اندرونم برآید تر و خشک ما لا کلامش بسوزد چنان در وجود نزاری زن آتش که خون در عروق و مشامش بسوزد حکیم نزاری قهستانی