حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۴۵۰: یک ره برآورد ز تو هم روزگار گرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
یک ره برآورد ز تو هم روزگار گرد بسیار چون ترا که سزا در کنار کرد یارا ، محققان غم دنیا نخورده اند مجنون حقیقت است که اندوه یار خورد آتش که بر خلیل نبی کرد گل ستان؟ آن کو ز وَرد خار برآرد ز خار وَرد تن در ده ای حریص و ز دارالشفای عشق درمان مجوی تا نکنی اختیار درد هرگز گمان مبر که کند در سلوک عشق جز بر خلاف گرم روان هیچ کار سرد چند از تکثرات که بر نطع امتحان بیرون نیامده ست یکی از هزار مرد یک هفته عیش از پی آن مدت فراق آری خمار و خار بود با نبید و ورد آسایش از حیاط همان چند روز بود بی روی دوست بر دل ما شد حیاط سرد با روزگار بیش چه گویی نزاریا دانی که با زمانه نکرده ست کس نبرد حکیم نزاری قهستانی