حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۴۴۸: وه چه غم بود که بختم به تو منسوب نکرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
وه چه غم بود که بختم به تو منسوب نکرد صبر از این بیش که من می کنم ایوب نکرد این ملامت که من از هجر تو با خود کردم در فراق پسر گم شده یعقوب نکرد قلم از جور تو بر حرفِ غمی ننهادم کِم خیال تو سیه روی چو مکتوب نکرد ساغری می که به من داد به یاد لب تو که ز بس گریه کنارم می مقلوب نکرد آخر ای دیده حجاب از من مسکین چه کنی در مثل خوب نگویند که نا خوب نکرد روی من آینه از آهن چینی پندار روی زیبا کسی از آینه محجوب نکرد با که گویم که رقیب آنکه مرا دشمن بود کرد بر درد دلم رحمت و محبوب نکرد من بدین واقعه خاصم ، نه که کس در رهِ عشق پای ننهاد که سر در سر مطلوب نکرد سر ز بیداد نزاری چه کشی تن در دِه کو دلی کز ستم عشق لگد کوب نکرد حکیم نزاری قهستانی