حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۴۲۱: چه دردست این که آرامی ندارد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چه دردست این که آرامی ندارد چه دورست این که انجامی ندارد نگه کردم به دنیا ذرّه یی نیست که از خورشید اعلامی ندارد ندیدم هیچ صاحب دل ندیدم که بر کف هم چو جم جامی ندارد به واجب عزّتِ درویش می دار که سلطان است اگر شامی ندارد مکن بر مردمِ عاشق ملامت که بیش از عاشقی کامی ندارد جمادست آن به معنی جانور نیست که خاطر با دل آرامی ندارد به انسان کی کند ترجیح وحشی که گردن بستۀ دامی ندارد چه می خواهی نزاری را که بینی نزاری جز همین نامی ندارد سری دارد فدایِ مقدمِ دوست به گردن بیش از ین وامی ندارد حکیم نزاری قهستانی