حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۴۱۶: فروغِ طلعتِ رویِ تو آفتاب ندارد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
فروغِ طلعتِ رویِ تو آفتاب ندارد نسیمِ ناقۀ زلفِ تو مشکِ ناب ندارد عجب که سایۀ زلفِ تو گر رسد به جمادی که هم چو ذرّه به خاصیّت اظطراب ندارد تو خود به جانبِ ما هیچ التفات نداری مرا خیالِ تو یک لحظه بی عذاب ندارد چو حلقه هایِ سرِ زلفِ بی قرارِ تو یک دم دو چشمِ ژاله فشانم قرار و خواب ندارد مگر که لایقِ گوشِ تو نیست ورنه به قیمت چو گوهرِ صدفِ چشمِ من سحاب ندارد ندانم اهلِ دلی در بلادِ ملکِ خراسان که دل بر آتشِ این امتحان کباب ندارد کسی نبینم از ابنایِ خویش کو چو نزاری به خونِ دل رخِ چون کهربا خضاب ندارد دل شکستۀ من مشکل این که در همه عالم به هیچ کویِ دگر مرجع و مآب ندارد حکیم نزاری قهستانی