حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۴۱۴: هم چو من دل بری که جان دارد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هم چو من دل بری که جان دارد کس ندانم که در جهان دارد دل برِ من مگر همه جان است نه چو انسان که جسم و جان دارد چشم او گر نه سر به سر شوخ است پس چرا هم چو روح آن دارد باده و انگبین و آبِ حیات هر سه اندر یکی مکان دارد ور نداری ز من قبول آنک کوثر اندر لب و دهان دارد به حقیقت اگر بگویم راست صفت و صورتِ جنان دارد سخت بد خوست با نکورویی راستی عادتی چنان دارد چون نزاری هزار مملوکش سرِ خدمت بر آستان دارد هر چه در چشمِ پاک بازآید تا به جان جمله در میان دارد حکیم نزاری قهستانی