حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۴۰۵: نه آن مرغی ست معشوقم که در هر آشیان گنجد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نه آن مرغی ست معشوقم که در هر آشیان گنجد کدامین آشیان کاندر زمین و آسمان گنجد نه در عقل و نظر آید نه در جای و جهت باشد نه در وهم و خیال افتد نه در کون و مکان گنجد خیال است آن که می خواهی که در سمع و بصر آید محال است آن که می گویی که در نطق و بیان گنجد نه ذاتش منکسر باشد نه وجهش منعکس گردد نه وصفش در صفات آید نه نامش در زبان گنجد تو گردانی چنان دانی که او در عقلِ حسّ آید تو گر بینی چنان بینی که او در جسم و جان گنجد به علمِ او شوی عالم به نورِ او شوی بینا وگرنه دانش و بینش کجا در بی نشان گنجد میانِ جان و جان این جا حجابی هست می دانم وگرنه مبدعِ جان ها کجا در این و آن گنجد وگر در عین معیونی نمی گنجد چنین باشد درین معنی چه شک باری عیان اندر عیان گنجد نزاری تا کی از خامی چه سودا می پزی والله اگر یک ذرّه زان خورشید در هر دو جهان گنجد ازین ها هر چه برگفتی که گنجد یا نگنجد چه مگر هم او بود هم او که با او در میان گنجد حکیم نزاری قهستانی