حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۳۷۷: هر گدایی نتواند که نهد بر سرتاج
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هر گدایی نتواند که نهد بر سرتاج لایق دار انا الحق نبود هر حلاّج بی خود از خانه برون آی که نتوانی کرد با خود آنجا که کنند اهل قیامت معراج از حجاب خودی خویش برون آی و مکش در سر عجز به دست من و ما بیش دواج کی تواند به کف آورد ز معدن اصداف آن که خوفش بود از قلزم و بیم از امواج دوستی می کند از روزن اخلاص ظهور راست چون باده گل رنگ ز اطراف زجاج سینه بی معرفت خاص نباشد روشن خانه تاریک بود بی اثر از نور سراج هم چو بهلول ز دیوانگی از عقل ببُر مثل است اینکه خرابی بود ایمن ز خراج راه نا رفته به مقصد نتوان کرد نزول حج بنگزارده هرگز نتوان بود از حاج هیچ جمعیتی از مشغله حاصل نشود خانه آن به که برافکنده نهد در تاراج تا تو مستغرق اصنام خیالی چه عجب حجر الاسود اگر بازندانی از عاج پسرو آل نبی باش که ذریت اوست غایت مقصد و زنهار مگرد از منهاج تا شود فطرت ما ظاهر و آید در فعل حکمت این است وگرنه غرض از ازواج ای نزاری چه کنی بیهده گفتن عادت مدت عمر مکن در سر تشنیع و لجاج دل قوی دار و به تسلیم و رضا تن در ده تا نباشی به کسی هم چو خود آخر محتاج حکیم نزاری قهستانی