حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۳۴۵: آوخ آوخ که جگرگوشه دگر بار برفت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آوخ آوخ که جگرگوشه دگر بار برفت دل به جان آمد از آن روز که دلدار برفت یا رب این بار چنان رفت که باز آید باز یا دلش سیر شد از ما و به یک بار برفت یا رب از کوفتگی های ره آسایش یافت وز تن نازک خود پرورش آزار برفت نفسی با که زنم وه که فروبست دمم غم دل با که خورم آه که غمخوار برفت عکس رویش به خیال از دل من غایب نیست خواب سهل است که از دیده بیدار برفت صبر بیچاره بسی دیده ی لک بازنهاد آخرالامر چو درماند به ناچار برفت عمر درباختم افسوس که ایام گذشت بودنی بود چه تدبیر کنم کار برفت رخت بربند نزاری که سر آمد مدت بخت برگشت و دل از دست شد و یار برفت حکیم نزاری قهستانی