حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۳۴۰: بر دست چون بود می و صبح و کنار کشت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بر دست چون بود می و صبح و کنار کشت با دوستان همدم و یاران خوش جهشت گر بشنوی وگرنه به احکام معنوی اینک کنار کوثر و اینک در بهشت با جاهلان معامله در بحث معرفت باشد چنان که بر سر جیحون زنند خشت خرم وجود ساقی شب خیز خوش نشین کز باقی شبانه به ما باقیی بهشت ماییم و احتمال ملامت گر و وبال نیکو خصال را چه تعلق به بد سرشت گر حق نکو کند به جهودان خیبری در اختصاص کعبه ی مطلق شود کنشت بر عفو غافرست معوّل نه بر عمل نزدیک ما چه خیر و چه شرّ و چه خوب و زشت این نام بس مرا که خریدار یوسفم من پای مرد دارم و آن زال دست رشت آزاد کرده ایست نزاری ز ابتدا وین شرط نامه کاتبِ وحی از ازل نوشت جز پهلوی نشاید و تسلیم عشق را در خورد پهلوی نبود مردم وبشت حکیم نزاری قهستانی