حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۳۳۳: هر کجا بی دلی و برناییست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هر کجا بی دلی و برناییست مانده در دام عشق زیباییست من اگر دوست را ندارم دوست پس همه عمر من تمناییست لایق درد عشق شیرینی هم چو فرهاد درد پیماییست متنعّم چو خسروِ پرویز پس رو عشق نیست خودراییست عدم مطلق است در باطن گر به ظاهر وجود ماناییست آسمان هم چو ذره سرگردان از پی صحبت دل آراییست بل که هر ذره یی که می بینی دل مجروح نا شکیباییست طمع استقامت اندر عشق راستی را محال سوداییست نقد را باش از آن که آینده حالیا وعده یی به فرداییست باش گو منتظر به پروانه هر که را مهلتی و پرواییست پنجه ی عشق را فرو بردن نه به بازوی هر تواناییست گر چنین نیست پس به هر گوشه از چه هر روز تازه غوغاییست آخرای دوستان نزاری زار گر دمی می زند هم از جاییست گر چه خفاش وار محجوب است مولَعِ آفتاب سیماییست حکیم نزاری قهستانی