حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۲۹۵: آخر ای دوست بمردم ز غمت درمان چیست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آخر ای دوست بمردم ز غمت درمان چیست رازِ دل فاش کنم یا نکنم فرمان چیست جور و بی داد مکن بیش و بترس از داور کشتۀ عشق توم خونِ مرا تاوان چیست ظاهرم می نگری مجتمعم می بینی بی خبر زان که ز هجران توم بر جان چیست بوسه یی بخش به من تا بدهم جان به عوض گرچه داند همه کس فرق ازین تا آن چیست تیرِ خون ریزِ مژه بر هدفِ جانم اگر نه تو انداخته ای بر جگرم پیکان چیست بت پرستم به همه حال چو در بند توم پس چو کافر شدم اندیشه ام از ایمان چیست گر ز ادراکِ بشر نیست برون کعبۀ عشق عقلِ بی چاره فرو مانده چه و حیران چیست عالمی خلق فرو رفت و نیامد بر سر کس ندانست که این بادیه را پایان چیست عشق با حاسدِ من گفت که ای بی معنی سرزنش کردن و تشنیع زدن هم سان چیست گر به جانت رسد از دودِ نزاری اثری روشنت گردد کاین صاعقۀ سوزان چیست حکیم نزاری قهستانی