حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۲۶۵: آرزویی بود و شد محو در اوصافِ دوست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آرزویی بود و شد محو در اوصافِ دوست هیچ ز من مانده نیست هرچه بمانده­ست اوست جامِ می و کنج و یار هر چه دگر جمله هیچ شش جهتِ کاینات بر سرِ این چارسوست موسی و ثُعبان و چوب سامری و عجلِ زر او نکند التفات موسی اگر تندخوست پیشِ من و پشت اگر نیک و بدی می­رود هرچه از آن­جا بود جمله بدی­ها نکوست بی­هده سودا مپز از پیِ نام و حطام مغز تهی می­کنی خیز و برون آز پوست باطنت ار با خداست کعبه خراباتِ تست فقر چو نورِ درون خرقه چو مشتی رکوست قاصر و غالی نیم راهِ مشنّع کجاست مرتبه حدِّ من پیشِ مقصّر غلوست بیش نزاری مرو بر پیِ نفسِ دنی بر زن و در هم شکن سنگ سزایِ سبوست دولتِ من گر ز من باز ستانی مرا از تو همین التماس از تو همین آرزوست گنج به کُنجِ خراب می­نهی و در طلب انجمِ افلاک را کار همین گفت­وگوست حکیم نزاری قهستانی