حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۲۶۱: ای که جانم به فدایِ قد خوش منظرِ دوست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای که جانم به فدایِ قد خوش منظرِ دوست کاش صد جان دگر داشتمی در خور دوست روزها می­گذرد تا خبرش نشنیدم چون کنم، با که بگویم که فرستم برِ دوست دشمن اربا من ازین روی ترش خواهد داشت بس که من بوسه شیرین خورم از شکّرِ دوست گر همه خلقِ جهان دشمنِ عاشق باشند هیچ غم نبود اگر دوست بود یاور دوست ساقیا باده به یارانِ دگر ده نه به من که مرا باده نباید مگر از ساغرِ دوست یاسمن مشکن و گل پیش میاور که مرا سرِ جان نیست درین باغ به جان و سرِ دوست مطربا چنگ مسازید و مگویید غزل که سر زهره ندارم به رخِ ازهرِ دوست هرکه را حادثه­یی افتد اگر واقعه­یی مرجعی دارد و بی چاره نزاری درِ دوست حکیم نزاری قهستانی