حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۲۵۵: چون جان و دلم ملازمِ اوست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چون جان و دلم ملازمِ اوست بنشست به جایِ جان و دل دوست بویی ست بمانده در دماغم از دوست حیات من از آن بوست یارم چو به حسن بی نظیرست گوباش اگر به طبع بدخوست خوی بد اگر چه عیب ناک است چون لایقِ طبعِ ماست نیکوست در آرزویِ جمالِ رویش از آبِ دو چشمِ من روان جوست تر خواهم داشت دیده از اشک تا خشک شود بر استخوان پوست خود چشمهء چشمِ من چنان گیر کز کثرتِ گریه آبِ آموست بر ساقش اگر نمی رسد سیل از قدِّ بلندِ قامتِ اوست مولایِ دو چشمِ ترکِ اویم ترک است ولیک با دو هندوست هندوچه که هر دو جاودان اند اندیشهء من ز چشمِ جادوست نی نی غلطم کدام جادو فریاد از آن دو چشمِ آهوست بربویِ وصالِ او نزاری مسکین همه ساله در تکاپوست آری که رقیبِ حضرتِ او تیرِ مژه و کمانِ ابروست حکیم نزاری قهستانی