حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۲۴۲: هرکه در حلقۀ عشّاقِ قلندر ننشست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هرکه در حلقۀ عشّاقِ قلندر ننشست رختِ ایّامِ خود از کویِ ملامت بربست عشق بازی نتوان کرد به بازی ای دوست پای در صورت معنی ندهد هرگز دست تا ز صورت ننهی پای برون عشق مباز اصل معنی ست به صورت چه نکوروی و چه گست عاشقان هر چه خودی باشد از آن برخیزند خودپرستی نکند عاشقِ معشوق پرست نازکان را نبود مرتبۀ کارِ درشت که شنیده ست که هرگز ز خیار آتش جست عشق را مرد نه هر مرد که بسیاری مرد به بلاغت نرسیدند به پنجاه و به شست لافِ مردی زدن ای زن صفتان بازی نیست که بلندی نه برازا بود از قامتِ پست مهرۀ خر نکند نفعِ زمرّد هرگز ذوقِ شکر ندهد چاشنیِ طبعِ کبست عاشقی چیست تولّا و تبّرا کردن نیستی از همگان با همگان بودن هست هم چو ما تا به قیامت نکند مستی کم هر که یک جرعه چشید از کفِ ساقیِ الست عشق بیرون نتوان کرد به زور از سرِ ما نگسلد سلسلۀ عشق چو درهم پیوست سرزنش کردن و بد گفتنِ مردم چه کند هر که در کار درست است نترسد ز شکست فتنه گویند بر انگیخت نزاری ز جهان فتنه انگیز بود عاشقِ شوریدۀ مست حکیم نزاری قهستانی