حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۲۳۸: در کویِ خرابات کسی را که نیازست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در کویِ خرابات کسی را که نیازست هشیاری و مستیش همه عین نمازست آن جا نپذیرند نماز و ورع و زهد آنچ از تو پذیرند درین کوی نیازست تا مستیِ رندانِ خرابات بدیدم دیدم به حقیقت که جزین جمله مجازست اسرارِ خرابات به جز مست نداند هش یار چه داند که درین کوی چه رازست خواهی که درونِ حرمِ عشق خرامی در می کده بنشین که رهِ کعبه درازست از می کده ها نالۀ جان سوز برآمد در زمزمۀ عشق ندانم که چه سازست در زلفِ بتان تا چه فریب است که پیوست محمود پریشانِ سرِ زلفِ ایازست زان شعله که از روی بت حسن برافروخت جانِ همه مشتاقان در سوز و گدازست هان تا ننهی پای درین راه به بازی زیرا که درین راه بسی شیب و فرازست چون بر درِ می خانه مرا راه ندادند رفتم به درِ صومعه دیدم که فرازست آواز ز می خانه بر آمد که نزاری درباز تو خود را که درِ می کده بازست حکیم نزاری قهستانی