حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۲۱۵: محبتی که میان من و تو موجود است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
محبتی که میان من و تو موجود است پس از من و تو بماند که پیش ما بوده ست ز ابتدای ازل تا به انتهای ابد قضا به حکم مرا با تو عشق فرموده ست هنوز دیده ی معنی نکرده بودم باز که گوش جان من آوازه ی تو بشنوده ست وجود گو زِ مسافت مجاهدت می کِش چو از ملازمت تن روان برآسوده ست همین بس است که خشنودی تو حاصل شد خدای خشم نگیرد چو دوست خوشنودست ز عشق مستم و آن را که مست عشق بود کجا خدای عقوبت کند که ماخوذست پس از قیامت محشر هزار سال دگر اگر به هوش درآیم هنوز بس زودست کمال حسن تو چندین ز بی قراری ماست ایاز را همه عزّت ز عشقِ محمودست به اولین قدم ار سر رود نزاری را کسی که از تو زیان کرده است برسودست حکیم نزاری قهستانی