حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۲۰۶: آخر دور ظلم و بیدادست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آخر دور ظلم و بیدادست که جهان در تزلزل افتاده ست روی ها در سجود بر خاک است دست ها بر خدا به فریاد است دل ظالم کجا و رحم کجا بی ستون بی خبر ز فرهادست گر جهان شد خراب باکی نیست چون وطن گاه جغد آبادست نیست یک آدمی به ده قصبه که نمی آید آدمی بادست همه ابلیس و دیو و عفریت اند ز آدمی خود کسی نشان داده ست؟ تکیه از جهل می کند نادان بر جهانی که سست بنیاد ست هر که محجوب ماند از مطلوب هم خود از پیش خود بر استاده ست سست عزما که طالب جاه است سخت جانا که آدمی زادست خوش دلی در زمانه ننهادند و ان طلب می کند که ننهاده ست در چنین دور خاک بر سر آن که بدین زندگی دلش شادست باده می خور نزاریا و مخور غم دنیا که سر به سر بادست حکیم نزاری قهستانی