حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۲۰۱: گر بدانی چه در قنینه ی توست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر بدانی چه در قنینه ی توست جام جم ساغر کمینه ی توست در گلیم حکیم عشق گریز که همه جزو و کل دفینه ی توست با تو هم بسترست فرعونت غلطم در درون سینه ی توست گر تو مجموع نقد خود باشی بحر و کان هر دو در خزینه ی توست آب سیل قضای امروزی تا به زانوی عقل دینه ی توست عاریت نیست عشق من چه کنم چون توان گفت در رهینه ی توست دل غلط می کنم که گر سنگ است پیش جام تو آبگینه ی توست سینه چون جام کن نزاری صاف جان کونین در قنینه ی توست بادبان دماغ پرسود است خانه ی نوح جان سفینه ی توست خلق عالم چه دوست چه دشمن هم ز مهر تو هم ز کینه ی توست تویی آن مرغ آشیان شکار که نجوم سپهر چینه ی توست حکیم نزاری قهستانی