حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۱۶۴: جهان پرفتنه از جانانهٔ ماست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
جهان پرفتنه از جانانهٔ ماست فلک سرمست از پیمانهٔ ماست تپان مرغ دل اندر بر ملک را به بوی دام کاه و دانهٔ ماست اگرچه از همه اکوان برون است چو هست اندر درون هم خانهٔ ماست خردمندان نه مرد این حدیثند در این ره عقل کل دیوانه ی ماست اگر تو طالب گنج نهانی بیا کین گنج در ویرانهٔ ماست به شب خورشید اگر حاضر ندیدی بیا بنگر که در کاشانهٔ ماست چه خورشید آن که خواهد شمع گردون که گوید کمترین پروانهٔ ماست عیان مطلوب و ما محجوب هیهات حجاب از نفس نامردانهٔ ماست برادر کآشنای کوی او نیست برادر نیست او بیگانهٔ ماست نزاری نقد وقت خویش را باش سخن های دگر افسانهٔ ماست حکیم نزاری قهستانی