حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۱۵۹: می بیارید که می داروی درد حکماست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
می بیارید که می داروی درد حکماست مکشیدش که نیاید مدهیدش که نخواست می به تکلیف نباید به کسی داد به زور جز به مخمور و به این قاعده تکلیف رواست می به نزدیک بهائم چه بها ارزد هیچ برو از زنده دلان پرس که جان را چه بهاست دائم از ماهِ قدح در عرقِ تشویرست چشمه ی نیّر خورشید که در عین ضیاست راح بر طلعت محبوب بود راحت روح مونس و هم دم آن نیز که از دوست جداست صیقل زنگ زدای است ز مرآت وجود روح بخشی که نسیمش حسدِ بادِ صباست خویش را باز نمودیم معیّن که چه ایم مدعی از پی ما عیب کنان بهر چه راست سر طامات نداریم چو تقلید پرست مذهب مدعیان زرق و نفاق است و ریاست هرکسی را روشی باشد و رویی و رهی راه و روی و روش ما به درِ اهلِ صفاست جوهری صاف تر از می نبود ای صوفی از نزاری بشنو تا به تو برگوید راست حکیم نزاری قهستانی