حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۱۲۱: میروم سویِ خرابات که پیرم آنجاست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
میروم سویِ خرابات که پیرم آنجاست جای دیگر چه کنم عذر پذیرم آنجاست گر به شکلم تو جدا بینی و دور از برِ دوست جان که از وی نفسی نیست گریزم آنجاست نیست جایی دگر آن کس که ستم کرد و برفت دامنش روزِ مکافات بگیرم آنجاست دارم آنجا به غریبی و به تنهایی خوی سپه و مملکت و تاج و سریرم آنجاست گر ندارم خبر از خویشتن اینجا چه عجب فهم و وهم و نظر و فکر و ضمیرم آنجاست چند سرگشته روم در شب تاریکِ فراق رفتم آنجا که رخ بدرِ مُنیرم آنجاست به چه مشغولم ازین جا به چه آنجا نروم که دل و جان نزاری فقیرم آنجاست حکیم نزاری قهستانی