حکیم نزاری قهستانی
دستورنامه
بخش ۳۰ - حکایت: سرآشفته ای مستِ خود رای بود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سرآشفته ای مستِ خود رای بود که در کشمرش پیش از این جای بود سحرخواره ای شب نشین روز مست می و مطربی را شده زیر دست مُدام او ز آتش غذا ساخته ز آب منی خود بپرداخته نمیخورد بی چاره از هر ابا بود کم تر از چمچمه ای شوربا نه شربت چشیدی نه خوردی طعام سراسیمه بودی مدام از مدام شبی در برش آن سزای هجا نفس منقطع شد ازو بر فجا برآورد مطرب غریو و غرنگ که راه نفس شد برین ترک تنگ دویدند یاران او بر سرش فروبسته دیدند دم در برش رئیس ده و کدخدایان به هم هراسان که گردند از آن متّهم جگرگاه بی چاره بگشافتند جگر، پوده و دل، سیه یافتند چنین چند کس دیده ام کز شراب فرورفت ناگه خراب و یباب حکیم نزاری قهستانی