حکیم نزاری قهستانی
دستورنامه
بخش ۱۲ - یار عهد جوانی: به عهد جوانی چنان بودمی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به عهد جوانی چنان بودمی که از سایه خود رمان بودمی ملول از خود و از همه کس نفور به اندوه نزدیک از انبوه دور چنان فکرم از خویشتن می ربود که آسایش از خواب و خوردم نبود به سودا چنان مشتغل بودمی که بی بهره از آب و گل بودمی چو فرهاد شوریده در کوه و دشت بسی گشته ام بشنو این سرگذشت چه می گویم ار بازیابی رموز نرفت از سرم شورِ شیرین هنوز زمانی نبودم ز می ناگزیر که هم پای مردست و هم دستگیر مددگارِ فکر شبان روز من نمودار طبع نوآموز من چو بار موافق ندیدم چو می شب و روز خالی نبودم ز وی چنان با خودش هم نفس کردمی که بی او نفس برنیاوردمی چنان با دم من دمش در گرفت که ملک وجودم مسخر گرفت ولیکن به بیداد در ملک من تصرّف نیارست کرد اهرِمن چنانش به انصاف میداشتی که بیگانه در ملک نگذاشتی چو بیرون نشد حکمش از اعتدال طبیعت به تدریج کرد احتمال ازین پیشم این بیت اوراد بود که بر بادم از طبع وقّاد بود مرا راح روح اللهی دیگرست که روحم ازو بوده در پیکرست حکیم نزاری قهستانی