حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۱۰۷: همنشین درد باید شد چو درمان بایدت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
همنشین درد باید شد چو درمان بایدت ترک جان باید گرفت ار وصل جانان بایدت وصل جانان در نیابی تا ز جان در نگذری مرد جانان نیستی بی شبهه تا جان بایدت تن به دشواری فرو ده تا به آسانی رسی هست دشوارت که بی دشوار آسان بایدت گر دل آسوده خواهی رنج بر باید گرفت ورلب پر خنده خواهی دیده گریان بایدت همچو اسماعیل باید پیش قربان سرنهاد گر به تیغ بی نیازی نفس قربان بایدت سال ها پیدا و پنهان راز باید جست باز گر نشان سرّ این اسرار پنهان بایدت رهروان عشق او از سر قدم سازند و بس ابتدا از سر کن ار این ره به پایان بایدت عشق او را با سر و سامان چه کارست ای پسر نیستی عاشق چو سر خواهی و سامان بایدت این و آن بگذار و جز او را مخواه در هر دو کون او نخواهد مر تو را تا این و تا آن بایدت چو نزاری کن خریداری هجرانش به جان گر وصال دوست می خواهی و ارزان بایدت حکیم نزاری قهستانی