حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۱۰۵: آتش سودای تو جانم بسوخت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آتش سودای تو جانم بسوخت یک شررش هر دو جهانم بسوخت سوخته را خوش بتوان سوختن سوخته ای بودم از آنم بسوخت طاقت خورشید وصالم نبود حیرت از آن وسع و توانم بسوخت از من و ما گر اثری بود، رفت عشق به کل نام و نشانم بسوخت قصد سخن کردم تا سوز دل شرح دهم ، کام و زبانم بسوخت خواستم از درد که احوال جان وصف کنم، شرح و بیانم بسوخت نامهٔ اندوه نهادم اساس سوز سخن کلک و بنانم بسوخت بس که چراغ نظر افروختم مردمک چشم عیانم بسوخت دود سخن روزن حلقم ببست تفِّ جگر شمع روانم بسوخت قصه دراز است نزاری خموش گو همه پیدا و نهانم بسوخت حکیم نزاری قهستانی