حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۹۱: ز من سرگشته در کویِ خرابات
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز من سرگشته در کویِ خرابات چه می خواهند اصحابِ کرامات ز فطرت نیست بیرون آفرینش یکی گنگ و یکی صاحب مقالات ندایِ لَن ترانی چون شنیدی مکن اصرار بر طورِ مناجات مقامِ عاشقان جایی ست بی جای ز خود بیرون شو و رفتی به میقات اگر عاشق نیی زفتی فسرده وگر هستی چه می خواهی ز طامات به دوران در میفکن خویشتن را وگر افتاده ای هیهات هیهات ندانم تا کی ای آسیمه سر باز برون آیی ز دورانِ سماوات مجاریِ دماغ ار عقل داری بپرداز از محالات و خیالات وگر در بندِ خویشی چاره یی کن برون آی از خیالات و محالات وگر بیرون شدی یک باره از خویش شدی فی الجمله مستغرق در آن ذات به اِلّا گر رسیدی رستی از لا ازین جا بازدانی نفی و اثبات نزاری زنده دل را دوست دارد نه میّت را چون رهبان عزّی ولات دو چشم از هرچه غیرِ اوست بربند اگر با دوست می خواهی ملاقات حکیم نزاری قهستانی