حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۸۰: دوش مرا حالتی روی نمودی عجب
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دوش مرا حالتی روی نمودی عجب در نظرم آفتاب تا سحر از نیمه شب نادره تر این که شب ، کرد ظهور آفتاب من شده در پیش او ذره صفت مضطرب بوده بس از اضطراب بی خبر از خویشتن جاذبه ای بی کشش ، واسطه ای بی سبب چشم من از نور خور حیران خفاش وار روح من از راح شوق غرق نشاط و طرب از خم تسنیم نوش کرده به تسلیم من وز سر تعظیم پیش چشم ز روی ادب آتش طور و کلیم لازمه ی حال ما واقعه ای با هوس معجزه ای با طلب رقعه بگسترد عشق مهره فروچید شوق تعبیه ای جمع شد تفرقه در یک ندب این همه در باختم خانه برانداختم قصه کنم مختصر شرح کنم منتخب هیچ دگر نیست هیچ جز همه او والسلام پیش نزاری مگو از گهر و از نسب هیبت آن شب چنان برد دل من که شد بود من و حال من زار چو باد قصب خلق زبان دراز کرده چو الماس تیز طعنه دهی از قفا سرزنشی از عقب بار ملامتگران می کشم و می برم می گذرانم خوشی دور عنا و تعب یافت نزاری به عشق از خودی خود خلاص عشق عطیت بود نه هنر مکتسب حمداً لله که من یافته ام نقد وقت منتظر نسیه را هست خیالی عجب ساقی وحدت بیار ، تا بزداید غبار زآینه ی روح ما صیقل آب عنب حکیم نزاری قهستانی