حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۷۳: وقف کردم هستی خود بر شراب
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
وقف کردم هستی خود بر شراب نیستی از من بمان گو در حجاب بر لب کوثر نشستن روز بعث ای مسلمانان از این خوش تر مآب اهل فطرت مست از آن جا آمدند هم چنان مستند تا یوم الحساب من هم از آن جام مستی می کنم تا نپندارید کز خمرم خراب آب و خاک عشق بر هم کرده اند پس سرشت من از آن خاک است و آب آتش سودای عشقم آبم ببرد از چه از بس تاب سوز و سوز تاب چشم ما و طلعت دیدار دوست چشم خفّاش است و نور آفتاب آفتاب آن جا اگر چه ذره ایست از ره تمثیل کردم انتساب من چو حربا عاشقم بر عکس نور نی چو خفاشم زخور در احتجاب تا شوند احباب در محبوب محو از وجود خویش کردند اجتناب تا که خواهد طاقت انوار داشت گر جمال از پیش بردارد نقاب چشم امید نزاری روشن است از طلوع نور نجل بوتراب پرتوی بر جان من زان نور تافت ذره وار افتاده ام در اضطراب حکیم نزاری قهستانی