حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۶۸: دوش می دیدم که بودی در کنارم آفتاب
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دوش می دیدم که بودی در کنارم آفتاب داشتی بر کف گرفته تا به لب جام شراب دوستکامی خورد و بر دستم نهاد و بوسه داد گفت امشب از لبم انصاف خواه و کام یاب گاه از خورشید چون خفاش حیران بودمی گاه همچون ذره در هم رفته از بس اضطراب گاه سر بنهادمی بر پاش همچون دامنش گاه بر پیچیدمی زلفش به گردن چون طناب گاه دستی کردمی آهسته در گیسوی او بوسه ها بربودمی گاه از دهانش بر شتاب گاه از بوی عرق چینش دماغم پر بخور گه ز زلف عنبرینش دامنم پر مشک ناب گه کنارم از میانش همچو کوثر پر زلال گه دهانم از لبانش حلقه لعل مذاب بر سرم کردی پیاپی چند جام آتشین بر جمال عالم آرایش شدم مست و خراب مست در آغوش او بودم که خوابم در ربود بیش از این اگه نی ام اِمّا خطا اِمّا صواب من ندانم یعلم الله تا به شب خورشید را چون توان در بر به بیداری گرفتن یا به خواب در مقامات محقق خوب و بیداری یکی ست خوش نزاری خوش مقامی یافتی خیرالمآب حکیم نزاری قهستانی