حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۳۵: برفت و بر سر آتش نشاند یار مرا
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
برفت و بر سر آتش نشاند یار مرا به پای حادثه افکند روزگار مرا گر آشکار کند آب دیده راز دلم میان آتش سوزان چه اختیار مرا چنان نکرد کمند بلای عشقم صید که قید عقل کند بعد از این شکار مرا می فکن از نظر عزّتم چنین ای دوست که دوستان همه بگذاشتند خوار مرا زمانه را چه حسد بود در میانه ز من که کنار تو افکند بر کنار مرا من از تو هیچ دگر جز همین نمی خواهم مباش بی من و بی خویشتن مدار مرا تویی مرادِ من از کاینات و موجودات به هر چه غیر تو باشد چه کار مرا موکّلان خیالت نمی هلند دمی که بی وجود تو جایی بود قرار مرا دلی پر آتش و چشمی پر آب خواهم رفت شهیدم ار بکشد دردِ انتظار مرا به شفقت تو نزاری امیدها دارد روا مدار چنین نا امیدوار مرا حکیم نزاری قهستانی