حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۱۴: از من چه شد که یاد نیامد حبیب را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از من چه شد که یاد نیامد حبیب را مردم ز درد و نیست غم من طبیب را گو رنجه کن قدم به عیادت که خوب روی نبود بدیع اگر بنوازد غریب را برآستان دوست مجاور بدی سرم گردست امتناع نبودی رقیب را هرگز به هرزه دامن گل کی دهد ز دست گر هیچش اختیار بود عندلیب را رغم عدو چه تعبیه یی ساخت زلف دوست در جیب صبح باد روان کرد طبیب را جز یاد دوستان نرود در مسامعم آن به که نشنوم هذیان خطیب را پیرانه سر چو زاهد صنعان ز دست دل درگردن افکنم به ارادت صلیب را استاد من معلم کُتّاب عشق بود بیهوده می کنند ملامت ادیب را تسلیم عشق شو چو نزاری نه معترض نقض معلمان نرسد مستجیب را حکیم نزاری قهستانی