حزین لاهیجی
غزلیات
شمارهٔ ۷۴۳: شمع را شعله، مسلسل ز دل آید بیرون
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شمع را شعله، مسلسل ز دل آید بیرون آه جان سوختگان متصل آید بیرون در جهان چند به آیینه سکندر نازد؟ چه تماشاست که از پرده دل آید بیرون؟ چشم نظارگیان لایق دیدار تو نیست به تماشای تو هر کس خجل آید بیرون در چمن گر قد شمشاد به ناز افرازی قمری از منّت سرو چگل آید بیرون دل خون گشته شود گر به مثل رنگ حنا مشکل از دست تو پیمان گسل آید بیرون زلف مشکین تو هر جا که شود غالیه سا نکهت از نافهٔ چین منفعل آید بیرون این گهر نیست که نشمرده به خاک افشانم اشک گلرنگ به صد خون دل آید بیرون سینه صیقل گری از پاس دمش باید کرد صبح را تا نفسی معتدل آید بیرون تن خاکی به رهم طرفه طلسمی است حزین خرم آن روز که پایم زگل آید بیرون حزین لاهیجی