حزین لاهیجی
غزلیات
شمارهٔ ۶۱۹: چون شاخ گل از باد سحر، بار فشاندم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چون شاخ گل از باد سحر، بار فشاندم در دامن مطرب، سر و دستار فشاندم بنیاد هوس ریخت، ز پا کوفتن دل بر هر دو جهان دست به یکبار فشاندم فیض کرم ابر سیه کاسه چه باشد؟ مژگان تر خویش به گلزار فشاندم تا از مژه خالی نبود مائدهٔ خون مشت نمکی بر دل افگار فشاندم شرمندهٔ کس نیستم از کلک چو نیسان یکسان گهر خود به گل و خار فشاندم از فیض، تهی بود کنار گل و نسرین دامان نقاب تو به گلزار فشاندم از حوصلهٔ دل قدری بیشتر آمد خونابه اشکی که به ناچار فشاندم جبریل به این مرگ نمرده ست که جان را پروانه صفت در قدم یار فشاندم کردم به چمن یاد بهار خط سبزت در بستر نسرین و سمن خار فشاندم ازشکوه غرض مرحمت یار، حزین نیست گردیست که از خاطر افگار فشاندم حزین لاهیجی