حزین لاهیجی
غزلیات
شمارهٔ ۵۹۱: ای نثار ره تیغ تو سرافشانی شمع
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای نثار ره تیغ تو سرافشانی شمع داغ سودای تو آرایش پیشانی شمع تا سحر در حرم وصل تو پا بر جا بود کس درین بزم ندیدم به گرانجانی شمع آنقدر ضبط زبان کردکه در بزم تو سوخت رشک می آیدم از طرز سخندانی شمع خوش به آرام ازین مرحله در شبگیر است سفر از خود نتوان کرد به آسانی شمع عرق شرم فرو ریزدش از پیشانی خجل از روی تو شد چهره نورانی شمع سودی از سوختن خرمن پروانه نکرد لب گزیدن بود آثار پشیمانی شمع پرده پوشی نتوان کرد به رسوایی ما که لباسی نشود جامه عریانی شمع غم و شادی همه یک کاسه کند آتش عشق گریه ناکی نتوان یافت به خندانی شمع فکر آن است که در پای تو ریزد جان را می توان یافتن، از سر به گریبانی شمع شب چو سازد گل روی تو رقم پردازم بر سر خامه زنم لالهٔ نعمانی شمع ما و دلدار ز یک شعله کبابیم حزین سوخت پروانهٔ ما را غم پنهانی شمع حزین لاهیجی