حزین لاهیجی
غزلیات
شمارهٔ ۲۳۲: حیرانی من محرم آن روی چو ماه است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
حیرانی من محرم آن روی چو ماه است این دیده چراغی ست که بی دود سیاه است رونق ده حسن است فراوانی عاشق آرایش رخساره ی شه، گرد سپاه است دل خانه تهی کرده ز خود، تا تو درآیی چون حلقه ی در، دیده ی ما چشم به راه است شاید که اثر شانه زند، زلف اجابت تا پارهٔ دل در شکن طرهٔ آه است تهمت به اجل بسته عبث مفتی ملت بر محضر جانبازی ما عشق گواه است صیاد مرا دیده ی من حلقه ی دامی ست مژگان تماشا نگهان، مهر گیاه است جایی که دهد پیر مغان جام صبوحی عذریست تو را توبه، که بدتر ز گناه است در دامن عزلت بشکن پای طلب را غربال صفت عرصه ی گیتی همه چاه است غم بار گشاید چو به سر وقت من آید در ره گذرد هر که، دلم قافله گاه است تلخی کش پیمانه ی مرد افکن عمرم هر مو به تن خستهٔ من مار سیاه است چون شمع دل و دیده کدام است حزین را چشم و دل عاشق همه اشک و همه آه است حزین لاهیجی