حزین لاهیجی
فرهنگ نامه
بخش ۱۶ - صفت ممالک بهشت نشان ایران عَمَّره اللّه: بهشت برین است ایران زمین
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بهشت برین است ایران زمین بسیطش سلیمان وشان را نگین بهشت برین باد جان را وطن مبادا نگین در کف اهرمن بود تا بر افلاک، تابنده هور ز بوم و برش، چشم بد باد دور کسی کو به بینش بود دیده ور جهان را صدف داند، ایران گهر زمین سرخوش از ابر نیسان اوست عشق را بی معرفت معنی مکن دماغ خرد، از هوایش تر است نَمِ چشمه ساران او، کوثر است مسیحای خاکش به تن جان دهد ز هر خشت او، نور ایمان دمد نظر در تماشای آن بوم و بر بود چشم یعقوب و روی پسر هویش می ناب هشیار دل کبابش غزالان چین و چگل خزد بزدلی گر به ویرانه اش کند دلدهی، خاک مردانه اش کهن قلعه هایش چو حصن فلک کبوتر مثالان برجش، ملک سوادش بود دیدهٔ روزگار یک از خانه زادان او نوبهار گر از فخر بالد به کیوان، کم است که اصطخر او تختگاه جم است فریدون، یک از خوشه چینان اوست سلیمان هم، از خوش نشینان اوست بود لرزه، درکشور روم و روس ز روزی که می کوفت کاووس کوس کهن کاخش، ایوان کیخسروی ست کمین طاق او، غرفهٔ کسروی ست دهد بیستونش، ز فرهاد یاد همان کارپرداز عشق اوستاد بود غنچهٔ لاله ای در حساب به دامان الوند او، آفتاب دهد جوی شیرش، ز شیرین نشان شکرخیز خاکش بود اصفهان حزین لاهیجی