بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۸۱۱: ماییم و دلی سرورق بی سر و پایی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ماییم و دلی سرورق بی سر و پایی چون آبله صحرایی و چون ناله هوایی از پردهٔ ناموسی افلاک کشیدیم ننگی که کشد لاغری از تنگ قبایی گامی به رهت نازده در خاک نشستیم چون اشک به این رنگ دمید آبله پایی جرأت هوس طاقت دوری نتوان بود زخم است همه گر مژه واری ست جدایی دل مایل تحریر سجودی ست که امروز نقش قدم او ورقی کرده حنایی ای آینه گرد نفسی بیش ندارم زین بیش مرا در نظر من ننمایی همت نپسندد که به این هستی موهوم چون عکس در آیینه کنم خانه خدایی درکشور یأسی که سحر خندهٔ شام است خفاش شوی به که دهی عرض همایی زین جوش غباری که گرفته ست جهان را فتح در خیبر کن اگر چشم گشایی تا چند خراشد اثر لاف گلویت داوود نخواهی شدن از نغمه سرایی گر چون مه نو سرکشی از منظر تسلیم بوسد لب بامت فلک از عجز بنایی بر همزن کیفیت یکتایی ما نیست این سجده که بر پیکر مابست دوتایی بیدل تهی از خویش شدی ما و منت چیست ای صفر بر اعداد تعین نفزایی بیدل دهلوی