بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۸۰۸: ز خویش رفتهام اما نرفتهام جایی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز خویش رفته ام اما نرفته ام جایی غبار راه توام تا کی ام زنی پایی تحیر تو ز فکر دو عالمم پرداخت به جلوه ات که نه دین دارم و نه دنیایی نشسته ام به ادبگاه مکتب تحقیق هزار اسم گره بسته در معمایی رموز حیرت آیینه کیست در یابد اقامت در دل نیست بی تقاضایی مقیم کنج خرابات زحمتیم همه گمان مبر که برون افتد از خمش لایی ز ساز دهر مگو کوک عبرتست اینجا سپند سوخته ای یا ترنگ مینایی نشانده است جهان را در آتشی که مپرس جمال در نظر و انتظار فردایی درین قلمرو وحشت چه مردمک چه نگاه جنون دمانده خط از نقطهٔ سویدایی نظر به حیرت تصویر هند باخته ام کزین سیه قلمان برنخاست لیلایی به آن خمی که جنون چین دامنم پرداخت چو گردباد شکستم کلاه صحرایی چو صبح می روم از خویش تاکجا برسم به هر نفس زدنم پرگشاست عنقایی غرور خودسری از پست فطرتان بید ل دمیده آبله ای چند ازکف پایی بیدل دهلوی