بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۸۰۰: بهار است ای ادب مگذار از شوق تماشایی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بهار است ای ادب مگذار از شوق تماشایی به چندین رنگ و بوی خفته مژگانم زند پایی خوشا شور دماغ شوق و گیرودار سودایی قیامت پرفشان هویی ، جهان آتش فکن هایی ز هر برگ گل این باغ عبرت در نظر دارم کف افسوس چندین رنگ و بو بر یکدگر سایی جهان پر بیحس است از ساز نیرنگی مشو غافل هوایی می دمد وهم نفس بر نقش زیبایی طرب کن گر پی محمل کشان صبح برداری که این گرد جنون دارد تبسم خیمه لیلایی به هر مژگان زدن سر می دهد در عالم آبم خمستان در بغل اشک قدح کج کرده مینایی به امید گشاد دل نگردی از خطش غافل پی این مور می باشد کلید قفل صحرایی به هر جا عشق آراید دکان عرض استغنا سر افلاک اگر باشد نمی ارزد به سودایی خراب جستجوی یکنفس آرام می گردم شکست دل کنم تعمیر اگر پیدا شود جایی ز جیب عاجزی چون آبله گل کرده ام بیدل سر خوناب مغزی سایه پرورد کف پایی بیدل دهلوی