بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۷۹۹: برون تازست حسن بیمثال از گرد پیدایی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
برون تازست حسن بی مثال از گرد پیدایی مخوان بر نشئهٔ نازپری افسون مینایی فریب آب خوردن تا کی از آیینهٔ هستی دو روزی گو نباشد کشتی تمثال دریایی گوه قتل مشتاقان فسوس قاتلست اینجا ندارد خون کس رنگی مگر دستی به هم سایی ز اعیان قطع کن افسانهٔ شکر و شکایت را همان سطریست نامفهوم طوماری که نگشایی نگردی از عروج نشئهٔ دیوانگی غافل خمی دارد فلک هم از کلاه بی سر و پایی جنون عشق توفان می کند در پردهٔ شوقم گریبان می درٌد از بند بند نی دم نایی به شوخیهای کثرت سعی وحدت بر نمی آید چه سازد گر نسازد با خیالی چند تنهایی به تمثالی که در چشمت سر و برگ چمن دارد ز خود رنگی نمی کاهی که بر آیینه افزایی وداع خودنمایی کن ز ننگ ذرگی مگذر چوگم گشتی به چشم هرکه آیی آفتاب آیی ازین عبرتسرا گفتم چه بردند آرزومندان حقیقت محرمان گفتند: داغ ناشناسایی به شغل گفتگو مپسند بیدل کاهش فطرت به مضراب هوس تاکی چوتارساز فرسایی بیدل دهلوی