بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۷۸۹: اگر سیر زمین داری وگر افلاک میبینی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
اگر سیر زمین داری وگر افلاک می بینی دماغ فرصت امروزست فردا خاک می بینی پری نفشانده ای تا وانماید رنگ این باغت قفس پرورده ای گل ازکمین چاک می بینی نخواهی غره ی آرایش علم و عمل گشتن خیالی چند دور از عالم ادراک می بینی نپنداری شود آب وضوی باطنت حاصل به فالی گر فشاری دامن نمناک می بینی هنوز از موج می بویی ندارد جام این محفل خط پیمانه در اندیشه های تاک می بینی نه دنیا کلفت آموزست و نه عقبا غم اندوزست ستم ها از جنون فطرت بی باک می بینی شکار وهم گردونی ، به زنجیر چه افسونی که هر سو می روی یک حلقهٔ فتراک می بینی که برد آن طول و پهنایت ، چه شد دریادلی هایت که چون گوهر غنا در عقدهٔ امساک می بینی اقامت آرزو، هیهات با اسباب جوشیدن به قدر آشیان ، رنج خس و خاشاک می بینی رقم ساز تعلق وقف عبرت سر خطی دارد که تا لغزید مژگان هر چه دیدی پاک می بینی غم تدبیر لذات از مزاجت گم نشد بیدل به دندان سنگ زن پر زحمت مسواک می بینی بیدل دهلوی