بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۷۷۰: ز دستگاه مبر زحمت گرانجانی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز دستگاه مبر زحمت گرانجانی مکش روانی از آب گهر به غلتانی خوش آن نفس که چو معنی رسد به عریانی چو بوی گل ز بهارش لباس پوشانی به نظم و نثر مناز از لطافت تقریر زبور معجزه ای دارد از خوش الحانی کمال نغمه در اینجا بقدر حنجره است ادا کنید به خواندن حق سخندانی سخن خوش است به کیفیتی ادا کردن که معنی آب نگردد ز ننگ عریانی حریف مردم بد لهجه بودن آسان نیست کسی مباد طرف با عذاب روحانی در اپن هوسکده درس خموشیت اولی ست که بر وقارنویسی برات نادانی خدای را مپسند، ای بهار رنگ عتاب شکست آینهٔ دل به چین پیشانی تغافلت عدم آواره کرد عالم را مگر به گردش چشم این عنان بگردانی مسیح موج زند تا تبسم آرایی جنون بهارکند زلف اگر برافشانی نشاط با دل آزرده ام نمی سازد به روز زخم کند خنده اش نمکدانی خطای فکر اقامت به خود مبند اینجا که درس عمر روانست و سکته می خوانی به تیغ قطع نشد انتظار ما بیدل هنوز نامه سیاه است چشم قربانی بیدل دهلوی