بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۷۴۲: عمرگذشت و همچنان داغ وفاست زندگی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عمر گذشت و همچنان داغ وفاست زندگی زحمت دل کجا بریم آبله پاست زندگی هرچه دمید از سحر داشت ز شبنمی اثر درخور شوخی نفس غرق حیاست زندگی آخر کار زندگی نیست به غیر انفعال رفت شباب و این زمان قد دوتاست زندگی دل به زبان نمی رسد لب به فغان نمی رسد کس به نشان نمی رسد تیر خطاست زندگی پرتویی از گداز دل بسته ره خرام شمع زین کف خون نیم رنگ پا به حناست زندگی تا نفس آیت بقاست ناله کمین مدعاست دود دلی بلند کن دست دعاست زندگی از همه شغل خوشترست صنعت عیب پوشی ات پینه به روی هم بدوز دلق گداست زندگی یک دو نفس خیال باز، رشتهٔ شوق کن دراز تا ابد از ازل بتاز ملک خداست زندگی خواه نوای راحتیم خواه طنین کلفتیم هرچه بود غنیمتیم صوت و صداست زندگی شور جنون ما و من جوش و فسون و هم و ظن وقف بهار زندگیست لیک کجاست زندگی جز به خموشی از حباب صر فهٔ عافیت که دید ای قفس اینقدر مبال تنگ قباست زندگی بیدل ازین سراب وهم جام فریب خورده ای تا به عدم نمی رسی دورنماست زندگی بیدل دهلوی