بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۷۲۶: ز نفس اگر دو روزی به بقا رسیده باشی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز نفس اگر دو روزی به بقا رسیده باشی چو نسیم گل هوایی به هوا رسیده باشی ز خیال خویش بگذر چه مجاز، کو حقیقت چوگذشتی ازکدورت به صفا رسیده باشی نفست ز آرمیدن به عدم رساند خود را توکه می روی نظرکن به کجا رسیده باشی چه تپیدن است ای اشک به توام نه این گمان بود که زسعی آب گشتن به حیا رسیده باشی به فسون دولت خشک مفروش مغز عزت که فسرده استخوانی به هما رسیده باشی تو و صد دماغ مستی که یکی به فهم ناید من و یک جبین نیازی که تو وارسیده باشی به بساط بی نیازی غم نارسیدنم نیست من اگر به سر رسیدم تو به پا رسیده باشی ثمر بهار رنگی به کمال خود نظر کن چمنی گذشته باشد ز تو تا رسیده باشی سر و کار ذره با مهر ز حساب سعی دور است به تو کی رسیم هر چند توبه ما رسیده باشی به تأمل خیالت جگرم گداخت بیدل که تو تا به خود رسیدن به چها رسیده باشی بیدل دهلوی