بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۷۲۳: چو قارون ته خاک اگر رفته باشی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چو قارون ته خاک اگر رفته باشی به آرایش گنج و زر رفته باشی چه کارست امل پیشه را با قیامت به هر جا رسی پیشتر رفته باشی براین انجمن وا نگردید چشمت یقین شدکه جای دگر رفته باشی رم فرصت اینجا نفس می شمارد چو عمرآمدن کو، مگر رفته باشی چو شمعت به پیش ایستاده ست رفتن ز پا گر نشستی به سر رفته باشی شراری است آیینه پرداز هستی نظر تا کنی از نظر رفته باشی غبار تو خواهد جنون کردن آخر در آن ره که با کروفر رفته باشی دراین بزم تاکی فروزد چراغت اگر شب نرفتی سحر رفته باشی جهان بیش و کم مجمع امتیاز است تو پر بی تمیزی به در رفته باشی چه عزت چه خواری اقامت محال است به هر رنگ ازین رهگذر رفته باشی هوا مخملی گر همه آفتابی وگر سایه ای بی سحر رفته باشی سلامت در این کوچه وقتی ست بیدل که از آمدن بیشتر رفته باشی بیدل دهلوی